خـــــــــدایـــــــــا
- يكشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ۰۵:۲۶ ب.ظ
خدا را در قلب کسانی دیدم که .... بی هیچ توقعی... مهربانند..
گفتم: خستهام
گفت: "لاتقنطوا من رحمة الله" از رحمت خدا ناامید نشید (زمر/53)
گفتم: انگار، مرا فراموش کرده ای!
گفت: "فاذکرونی اذکرکم" منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152)
گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم؛
گفت: "فانی قریب" من که نزدیکم (بقره/186)
گفتم: هیچ کسی نمیداند تو دلم چه میگذرد
گفت: "ان الله یحول بین المرء و قلبه" خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24)
گفتم: غیر از تو کسی را ندارم
گفت: "نحن اقرب الیه من حبل الورید" ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم (ق/16)
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفت: "و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا" تو چه میدانی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63)
گفتم: دلم گرفته
گفت: "بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا" باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند (یونس/58)
گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای منِِِ کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع چه کار کنم؟
گفت: "واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله" کارهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند (یونس/109)
با خودم گفتم: خداوند!... خالق هستی!... با فرشتههایش!... به ما درود میفرستند تا هدایت شویم؟! ...
پس باید ثابت کنم که شایستهی سلام و درود عرشیانم.
باید گوهر درونم را از هرچه زنگار پاک کنم...
- ۹۴/۰۹/۱۵